پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

خوبی ها از بدی ها بیشتر است؟

یکی از متفکرین روشنفکر دینی گفته بود من تاریخ را بررسی کردم و الان دنیا را ارزیابی کردم بنظر می رسد بدی ها از خوبی ها بیشتر است.

من در باره این نکته تامل کردم و به این نتیجه رسیدم که همیشه خوبی ها از بدی ها افزون ترند .

ما اگر به جریان زندگی مردم توجه کنیم می بینیم اکثر مردم نظم زندگی را می فهمند و می شناسند و خود را با زندگی تطبیق می دهند.

اولین نظم هستی تابش نور و گرمای  خورشید است پیدایش روز از گردش زمین در برابر خورشید است خداوند می فرماید من این طور قرار دادم.

ان فی خلق السموات والارض واختلاف الیل و النهار لآیات لاوالالباب.................

الذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم یتفکرون فی خلق السموات والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا 

خدا می فرماید ما روز را برای کارکردن و فعالیت قرار دادیم و شب را برای استراحت و آرامش قرار دادیم.اغلب مردم اکثریت جمعیت روی زمین روزها به دنبال رزق و روزی می روند و شب ها به استراحت می پردازند. این یعنی قبول نظم عالم و پذیرش  نظام خلقت الهی.

بالای نود درصد زنان و مردان عالم جنسیت خویش را قبول می کنند و ازدواج می کنند و صاحب فرزند میشوند این یعنی پذیرش نظام خلقت الهی .

اکثریت جمعیت عالم در روابط باهم صادق اند و دروغ نمی گویند و دروغ نمی پذرند . نفوذ حداقلی دروغ هم به خاطر آبروی راستگویی و اعتماد گذاری راست است .

اکثریت مردم جهان همدیگر را دوست دارند و به هم رحم می کنند این شرف باعث شده است که روابط انسانی یک ارزش و نماد شده است .

وقتی مردم به فطرت خویش گرایش می کنند شیاطین فعال شده و مانع میشوند ماجراجویی کرده و به توهم ها و جور ها دامن می زنند .

به نظر من وقتی امرای بعضی  کشور های خاورمیانه به این نتیجه رسدند که به جای جنگ و جدال چه خوب است فعالیت آبادانی کنیم و از جنگ و نا امنی پرهیز کنیم.

نمونه همداستانی قطر امارات عربستان سعودی د ایجاد امنیت در خاور میانه و ساختن شهرهای امن و پر فعالیت اقتصادی و آباد شدن خاورمیانه سرمایه داران بزرگ باهم طرحی را ریختند تا آتش ناایمنی فلسطین را دامن زنند غافل هستند که مردم دوباره راه جدیدی برای بازگشت به فطرت خویش پیدا خواهند کرد.

نظام های فاسد و عمله استعمار هم با آگاهی مردم رسوا شده و سقوط خواهند کرد به شرطی که مردم تلاش کنند در هیچ زمینه ئای ظلم نکنند .

الان اکثریت مردم آمریکا نباید به شخصی مثل ترامپ رای دهند و خود را دچار فتنه کنند زیرا اصحاب حق و اصحاب وجدان در همه دنیا بیدارند و آنان را سر جای خویش می نشانند .

اصل انسان است فطرت پاک انسان است وجدان و حیای باطنی انسان است جاءالحق و ذهق الباطل ان الباطل کان ذهوقا صدق الله العلی العظیم.




قدرت مداری یا انسان مداری -نوشته تسویری1958

وقتی به افراد پیرامون خویش توجه می کنیم از کودک تا پیر-مرد و زن تمام توجه و انرژی خویش را برای پاسخ به نیاز های خویش قرار می دهندو چون جهان نظم و حساب و قوانینی دارد تلاش می کنند یا با کسب قدرت و توانایی به مقصد برسند یا اینکه از قدرت دیگران کمک بگیرند.

انجام امور شخصی حتی به آشنایی با امور و مسایل پیرامون نیاز داردبالاتر از مسایل جزیی برای هدف های بزرگ نیز قدرت علم و تکنولوژی وپول نیاز است.

از قدیم انسان ها به دنبال کسی بودند که قدرت بالا دارد و از توانایی های او بهره می بردند.

البته انسان در این مسیر فقط با واقعیت ها مواجه نبود بلکه سوءاستفاده کنندگان و شیادان ادعای قدرت دارند و دیگران را پیرو خویش می کنند و خود بهره می برند.

آقای سیدمرتضی جزایری رحمت الله علیه می گفت ببینم اگر شما کسی را ببینید که کار عجیبی می کند حاضرید دنباله رو او شوید یا هر چه گفت بپذیرید؟

مثلا یک نفر روی آب راه رود هر چه بگوید شما قبول می کنید یا اینکه معیار شما عقل و منطق است .

او با معجزه کاملا مخالف بود و تفسیری خاص از معجزات داشت مثلا می گفت اگر کسی عصا بیندازد و عصا تبدیل به مار و اژدها شود قادر است هر کاری انجام دهد ؟

پیامبران می خواستند قدرت انسان را به او بفهمانند نه اینکه خودشان برای دیگران کاری کنند .

ما انسانها باید بدانیم روابط صحیح و انسانی چیست و رحم و مروت چیست گذشت چیست عیب پوشی چیست عذر پذیری چیست همت چیست تربیت چیست.

اگر ما ندانیم چگونه باید رفتار کنیم چگونه خود خواه نباشیم و حقوق همه چیز و همه کس را رعایت کنیم قدرت صرف شاید ما را از هدف هایمان دور کند.

عشق و محبت با دیگران و دوری از عداوت و ستم به دیگران مهمترین اهدافی است که در مسیر آنان انسان تربیت و شکوفا می شود.

البته در مسیر زندگی ما خواهیم یافت که اصل صفات خوب در فطرت ما است و عدم پذیرش ظلم و صفات بد نیز در فطرت مااست.


پروسه و مراحل ایمان

در واکاوی درون خویش  خواستم مفهوم و حقیقت ایمان را جستجو نموده و برای دیگران توضیح دهم.

در جوانی و دوره دبیرستان  سالهای 50 الی 57شمسی دوستان مختلفی داشتم  گاهی در مورد مسائل  سیاسی و گاهی درباره مسائل ایمانی با هم صحبت می کردیم . روزی در پارک شهر برای امتحانات نهایی  مشغول مطالعه بودم  .دوستی که زیاد مذهبی نبود از من درباره خدا سوال کرد .به او گفتم خالق هستی خداست او گفت که هستی  خالق ندارد . فلاسفه گفته اند هستی همیشه بوده است و همیشه خواهد بود . حتی گفت ابتدای هستی را نمی دانیم ولی میدانیم که اول پروتون بوده است بعد نوترون  پدید آمده است و بعد هم ستارگان بزرگ چون خورشید وطی فعل و انفعال در ستارگان  هیدروژن  درست شده است  همینطور سلسله وار عناصر دیگر پدید آمدند . هلیوم از هیدروژن و کربن و اکسیژن و ازت و ..................... و  همه عناصر پدید آمدند. نیازی به خدا نداشتند  و با پدید آمدن اکسیژن و هیدروژن آب بوجود آمده است  پس از آن بارش  بارانهای شدیدبر روی کرات من جمله  زمین  موجب شد  طی سالهای متمادی  برای کره زمین پوسته بیرونی تشکیل شده است وهسته زمین گداخته از فلزهای سنگین مثل آهن و .....تشکیل شود و طبقات  داخل آن هم چنان داغ و سوزان است و حاوی معادن بسیار متنوع می باشد .

اطلاعات او برایم خیلی جالب و عجیب بود اما خودم را نباختم و به او گفتم به هر حال ابتدای این عالم  خلقت و قدرت خداست شاید این مراحل را هم خدا ترتیب داده است. شنیده بودم فیلسوفی این جهان را به ساعتی تشبیه کرده است که خدا ساخته و کوکش کرده است بقیه مسیر را خود ساعت  می رود.

بعد پیش خودم فکر کردم اگر حرف او (نظریه های علمی ) درست باشد و خدایی نباشد آیا من تسلیم علم می شوم یا دوباره بر مسائل دینی آباء اجدادی خویش  پافشاری می کنم. پیش خود گفتم من حتما تسلیم حق خواهم شد . منظورم این است که برای من شکل اعتقادات و آئین موروثی مهم نبود.

در آن زمان بیشتر دانشجویان چپ و مارکسیست بودند  یا مجاهدین خلق  و من قبل از اینکه وارد دانشگاه بشوم سال(  1356  ) کتاب  ( اسلام دین ارکان طبیعت ) نوشته دکتر احمد رهسپار ( کریم رستگار ) را خواندم و به ایدئولوژی و مکتب اسلام در قرائت جدید آشنا شدم.


امروز درک من از اسلام و ایمان مغایرتی با علوم جدید ندارد و هیچ گاه علم و تکنولوژی مرا در دینم سست نکرده است .چون فطرت انسان خود ما را هدایت می کند و همیشه همراه انسان است.نظریه های دیگر نواندیشان دینی را خواندم و استفاده بردم ولی خلاصه آن ها هم همان (وجدان ) یا فطرت می باشد.

ولا تقف مالیس لک به علم ان السمع  والبصر والفواد کل اولئک کان عنه مسئولا -اسرا 17/36

توقف نکن برچیزی که علم نداری

فاقم وجهک لالدین حنیفا - فطرت الله التی فطرالناس علیها - لاتبدیل ........لخلق الله ذلک الدین القیم -ولکن اکثرالناس لایعلمون -سوره روم 30/30


روی بسوی فطرت خویش نما - فطرت خدا که همه انسان ها برآن فطرت خلق شده اند-این است دین اصل -ولیکن اکثر مردم نمی دانندصدق الله العلی العظیم

آیت الله علامه سید مرتضی  جزایری می فرماید دین همان اخلاق انسان کامل (محمد ابن عبدالله) می باشد اخلاق او از کودکی نمودار و راهنمای مردم بود.محمد امین او عملا به مردم امانت داری و برپیمان خویش بودن  و راستگویی و محبت را تعلیم داد بقیه فرع بوده است.


بعثت لاتم مکارم الاخلاق


برانگیخته شدم تا جریان مکارم اخلاق را تمام گردانم



اسلام و مسلمانی یک صفت و مقام درانسان است

علامه سید مرتضی جزایری میگوید اسلام در انسان یک اسم نیست یک صفت است.

در شرح این عبارت باید دقیقا بدانیم اسم چیست  یادم می آید معلم انگلیسی ما می گفت وقتی یک عبارت انگلیسی را می خوانید جهت ادراک معنی آن فقط احتیاج دارید معانی صفت ها و افعال را بدانید بقیه عبارت اسم اشخاص اسم مکان و اسم زمان و قید و..... است معنی ندارند و مشترک هستند  وقتی شما صفت ها را بیاموزید و معنی افعال را بدانید باتوجه به اینکه افعال در فرم حال و گذشته و ماضی بعید .... هستندشما افعال را در سه شکل باید حفظ باشید.جمله را می فهمید.

من برای اینکه فرق حال و  صفت را بگویم چند مثال می آورم .

در یک محلی برادر یکی از دختران محل دزدی کرده بود  کسی به من گفت این دختر خواهر دزد است من دیدم دختر فرد باشخصیتی است به دوستم گفتم خواهر دزد معنی ندارد ! این حالت پیش آمده برای برادرش نمی تواند به او انتقال یابد.

پس خواهر دزد معنی ندارد و غلط است ! ولی اگر خانواده ای بشناسیم که مسیحی هستند می توانیم بگوییم این دختر مسیحی است چون برادر آلبرت دوست مسیحی ما است . البته دین اسمی هم یک صفت ذاتی نیست .

انسان بودن یک صفت ذاتی است اگر فرزند انسانی را ببینیم خواهیم گفت او انسان است زیرا صفت انسانی به فرزندان انتقال می یابد.

افرادی در قدیم فتوی دادند کافر ها نجس اند اما آیت الله منتظری و صانعی و ........ گفتند که نجس بودن نمی تواند باطنی باشد همه انسان ها پاک هستند.

انسان بماهو انسان

این صحیح نیست که کسی نجس باشد و با گفتن لااله الا الله  برای همیشه پاک شود. باید در او تغییرات اخلاقی پدید آید.

صفتی در انسان هست که می گویند او تسلیم حق است تسلیم واقعیت ها است.

  ما میدانیم از بلندی نباید سقوط کنیم نباید به برق دست بزنیم نباید مواد شیمیایی مسموم کننده بخوریم  نباید زیر بار بسیار سنگینی برویم نباید درمحیط آلوده به میکروب واد شویم چون نتیجه همه موارد فوق مرگ است

برعکس ما باید غذا بخوریم آب بنوشیم حمام برویم  به اندازه کافی بخوابیم و در مریضی به دکتر رفته و دارو بخوریم با فرد دیوانه و خطرناک سر بسر نگذاریم


خلاصه وجود ما باید تسلیم واقعیت ها و نیاز های حقیقی ما باشد

مسلمان کسی است که گوش به فرمان فطرت خویش باشد ما شیرینی را دوست داریم و از تلخی پرهیز می نماییم کسی به ما یاد نداده است

خلاصه انسان حالت هایی دارد ربطی به وجودش ندارد رکوع سجود ...نماز هر کسی می تواند این حالت ها را داشته باشد شمر و یزید و معاویه .......هم نماز می خواندند آیا آنها مسلمان بودند ؟ هرگز

مهم صفت مسلمانی است که در انسان اخلاق مدار و فطرت مدار است

مسلمان کسی است که دیگران از دست و زبان او در امان باشند.

او باید راستگو  باشد  امانتدارباشد   و  عهد شکن نباشد قول الکی ندهد قدردان مادر و پدر و ذوالحقوق باشد

انسان باشد رحم داشته باشد بدترین صفت بی رحمی است اول باید به خودمان رحم کنیم




آیا خدا وجودی ترسناک است؟

دین و مذهب سنتی ما را از خدا می ترساند وبرای ما  تکالیفی دیکته می کند باید بدانیم  برای درک هرمفهوم و    واقعیتی    مقدماتی است باید متوجه پیش فرض ها برای فهم خویش باشیم آیا خدا وجودی شخصیت وار و انسان گونه دارد او خارج از عالم واقعی است یا اینکه وجودی در رابطه انسان  و حضور انسان است دوم اینکه آیا انتظارات خدا از انسان یکطرفه و از بالا به پایین است او حاکم وما محکوم هستیم ؟آیا خدا دوست انسان و پرورش دهنده او است ( رب العالمین )؟  بلی  خدا به انسان احترام می نهد و برای او حقوق قائل است

در قرآن دلیل ارسال رسل آن است که روز قیامت مردم از نظام اخلاقی و ایمانی اظهار بی اطلاعی  ننمایند اصل نظام درونی و فطری است ولی امکان دارد  اشخاصی تحت تاثیر شرایط بیرونی  غافل از وجدان خویش باشند لذا انبیا با انذار (هشدار) و تبشیر (تشویق) به سوی مردم می روندتا مذکر و بیدار کننده وجدان ها شوند

همه مردم عالم برای خدا مساوی اند و دین و فطرت یکی بیشتر نیست و آن اخلاق است رحم و مروت است و کرم وگذشت است و حلم و محبت است

پیامبر اسلام می فرماید بعثت لاتمم مکارم الاخلاق خداوند با انسان دو رابطه دارد یکی محبت و شفقت مانند یک مادر یکی پرورش او رابطه  ادب کننده  و تربیت او مانند یک پدراست در نتیجه باید گفت او هرگز وجودی ترسناک نیست او بیشتر با فهم انسان در رابطه است تجلی صفات الهی در انسان است


انسان دارای فطرت  دارای قدرت است قدرت تقوی و خویشتن داری معلم او خدا است مقام انسان در هستی بالاتر از همه موجودات است


خلقت فطرت انسان ( وجدان )

از جوانی که مقالات اسلامی مطالعه نمودم یکی از داستان های قرآن کریم که مورد توجه نویسندگان مذهبی بود  آیات 30الی 38 سوره بقره بود و تفسیر های بسیار متفاوت و گاهی متضاد شده است اینجانب پس از چهل سال تحقیق و تفکر سهم خودم را به اشتراک میگذارم

واذ قال ربک للملئکه انی جاعل فی الارض خلیفه ...........خداوند بخشنده و مهربان که اولین خالق و احسن الخالقین است می فرماید من در عالم وجودی را قرار دادم که جانشین من در امور مادی و معنوی جهان است  ملئکه چون بالاترین خلقت را شاهد بودند و آن ها انسان های اولیه بودند که صاحب شعور شهوت و خشم وقدرت بودند

یعنی این موجودات نسبت به دیگر موجودات از لحاظ هوش و قدرت برترین موجود و بالطبع خود خواه ترین موجود بودند که همه عالم را برای خود می خواستند 

یعنی فساد عالم برایشان مطرح نبود و کشتن برادر خویش را هم برای خواسته های خود مجاز می دانستند ( اشاره به داستان هابیل و قابیل ) و اشاره به بیان ملئکه که به خدا گفتند اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء..............پس مرحله اول خلقت انسان مورد نظر من نیست مرحله دوم خلقت او که خداوند فرمود :

و علم آدم الاسماء کلها ثم عرضهم علی الملئکه فقال انبئونی  باسماء هولاء ان کنتم صادقین (31) خداوند همه اسماء را به آدم تعلیم داد و برای ملئکه عرضه بیرونی نمود واز آنان خواست آن اسماء را بگویند آنان گفتند ما تنها علومی را که در ذات ما قرار دادید می توانیم بیان کنیم  قال یا آدم انبئهم باسمائهم فلما انباهم باسمائهم قال ............

به نظر من آن چیزی را که خداوند متعال در ذات و فطرت ما قرار داد در ملئکه قرار نداده است و آن فطرت و وجدان آدمی است که محل و مرکز تجلیات صفات حق تعالی است

واذ قلنا للملئکه اسجدوا لادم فسجدو الا ابلیس ابی واستکبر و کان من الکافرین ( 34 )

وقلنا یا ادم اسکن انت و زوجک الجنه وکلا نها رغدا حیث شئتما ولا تقربا هذه الشجره فتکونا من الظالمین ( 35 )

البته کسانی که این آیات را مطالعه فرمودند میدانند که شیطان آدم و زوجش را وسوسه کرد وآنها به خاطر شدت توجه به بیرون از خویش از درون غفلت کردند

ما در مواجهه با پدیده ها دونوع برخورد داریم یک نوع برخورد درونی و عینی و دوم برخورد بیرونی و ذهنی

ما درون را بنگریم و حال را               نی برون را بنگریم و قال را

هبوط اول پدید آمد  فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه  انه هو التواب الرحیم ( 37 )

هبوط دو پیش آمد  و خداوند تمام آن چیزی را که در فطرت انسان قرار داده بود توسط مفاهیم  ( قال )  بوسیله بیان انسان  با الفاظ قراردادی عرضه فرمود

الرحمن علم القرآن خلق الانسان علمه البیان

البته قابل ذکر است که من به اشاره عرض کردم و بیان مبسوط آن شاید به حجم کتابی شود


سید مرتضی جزایری

بعد از دوسال آشنایی با نظرات علامه سید مرتضی جزایری  رحمت الله علیه و کسب فیض پیوسته از آثار و نوارهای سایت ایشان در تلگرام هنوز از اندیشه ها و نظرات ناب ایشان بهره می برم امیدوارم بتوانم در آینده بخشی از گفته های ایشان را نقل کنم ایشان در نسلی از سادات و روحانیون بنام بوده است و ظاهرا پدر بزرگ ایشان کتابی در رد خواندن فلسفه نوشته است و بعضی به اشتباه  خود ایشان را ضد فلسفه گفته اند هر کس مطالب ایشان را مطالعه و پی گیری نماید خواهد دانست که ایشان خودشان فیلسوف و روش فلسفی ابتکاری داشتند و فیلسوف واقعی و ناشناخته اند

چون ایشان نظر دارند که پیامبر اسلام امی بودند و اس و اساس پیامشان غیر قراردادی  است (غیر اعتباری)  اسلام همان بعثت الاتمم مکارم الاخلاق است.

یکی از سوره های اساسی که توجه ایشان بدان بالااست     سوره الرحمن است به آیه  الرحمن علم الالقرآن خلق الانسان علمه البیان بسیار توجه نموده اند ایشان استدلال نمودند تقدم علم الاقرآن  برخلق الانسان پیام مهمی دارد (خلق الانسان منظور خلقت جسم انسان است) و اینکه خلقت روح بزرگ  انسان که اولی برجسم او است هم در خلقت و هم از بعد ارزشی    توسط خداوند  تعلیم قرآن شده است و هر انسانی فطرتی قرآن آشنا   دین شناس     اخلاقی       و ملهم به تقوی     است  و دین اصلی     همین فطرت     انسان است پیامبر گرامی اسلام فقط  مذکر(تذکر دهنده) است  و   تنبه (بیداری )میدهد و  انسان را از خواب غفلت بیدار می نماید

هر انسانی  شخصا هرآنچه را خوب میداند بایستی عمل کند و آنچه را بد میداند بایستی پرهیز نماید      این است پیام خدا و قرآن حکیم         والسلام





ماه رمضان ماه رحمت و ماه نزول قرآن


یا ایها الذین آمنوا کتب علیکم الصیام کماکتب من قبلکم لعلکم تتقون

ای اهل ایمان برای شما روزه داری مقرر شد تا تقوی پیشه کنید

درآغاز سوره بقره آمده است ذلک الکتاب لاریب فیه هدی للمتقین

بدرستیکه این کتاب (قرآن کریم) راهنمای تقوی پیشگان است

و این کتاب فاسقین را گمراه می کند عهد شکنان و خیانت پیشگان

ان الله لایستحیی یضرب مثلا مابعوضه ماذا ارادلله بهذامثلایضل به کثیراویهدی به کثیرا

و ما یضل به الا الفاسقین الذین ینقضون عهدالله من بعد میثاقه ویقطعون ما امرالله به ان یوصل

و یفسدون فی الارض اولئک هم الخاسرون2/26

خلاصه قرآن با انسان هایی طرف است که سلامت نفسانی و روانی خویش را حفظ کرده اند

یعنی از حداقل وجدان و شرم برخوردارند اگر گناه انجام دادند می پذیرند گناهکارند

به نظر می رسد انسان وقتی به دنیا می آید حداقل انصاف و درستی را در فطرت خویش دارد

او در این چند روزه حیات خویش  باید تلاش کند تا از آلودگی فطرت جلوگیری نماید

او هم چنان شناگری است که هر لحظه تحت تاثیر محیط اقیانوس به سوی غرق شدن می رود

وحد اقل کارش آن است تلاش کند غرق نشود و با هدایت الهی به ساحل نجات برود

تسبیح عالم انسان را به فطرت می برد اما غوغای جامعه و بشریت اورا ازفطرت دور می نماید

آقای مصفا می گوید تو خویش را حفظ کن حتما نجات خواهی یافت 

نیازی نیست تلاشی کنی تا چیزی بشوی تلاش کن تحت تاثیر اتوریته ها قرار نگیری

هیچ چیز حتی هویت مذهبی نباید ترا از وحدت فطری دور نماید

همی اعتباریات اجتماع را پالایش کن تا با حقیقت هستی روبرو شوی