پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید
پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) -  تسویری 1958

پرسمان ذهن و خیال (صدر- فواد) - تسویری 1958

این وبلاگ درباره مسائل انسانی باتکیه برعرفان و آیین قرآن گفتگو می نماید

دین و فطرت یکی است

بزرگترین ویژگی انسان دارا بودن حافظه است انسان با حافظه ارزش ها را کسب می کند و در مسیر زندگی تفکر می کند تعقل می کند.

نتیجه  کسب علم و دانش برای انسان و  تعقل و تفکر انسان چیزی نیست جز اینکه انسان احساس وظیفه می کند .جوان وظیفه اش تشکیل خانواده است .

پدر و مادر وظیفه دارند بچه ها را در چتر حمایتی خویش قرار دهند. از تجربیات خویش به آنها کمک کنند.

همه ملت باید جهت حفظ امنیت و ایجاد امنیت و پیروی از قانون همکاری کنند.

وظیفه ثروتمند آن است که کارآفرینی کند اشتغال زایی کند. کرم داشته باشد به نیازمندان به میزانی کمک کند که آنان بر پای خویش استوار گردند.

وظیفه همه این است که در راه شکوفایی علم و اخلاق گام های مستمر بردارند.

باید ترویج کلمه تقوی کنند و مروج کلمه الحق باشند.محبت و مهربانی سرمشق همه باشد .رفتار نیک گفتار نیک و کردار نیک سرلوحه برنامه ها باشد.

تولید ثروت و تولید علم و تولید شادی و تولید مثل و تولید اخلاق محدودیت ندارد هرکس هر چه میتواند گام های اساسی بردارد.

شکو فا شدن فطرت با فعالیت برای سلامتی جسم جان انسان  و گسترش حیات اجتماعی  و ارتباطات صحیح و عاشقانه باشد.

اگر کسی توان دارد وارد امر به معروف اجتماعی و نهی از منکرشود و در اعتلای کلمه حق کوشا باشد.

با کشور های دیگر و فرهنگ های دیگر ارتباط انسانی خوب داشته باشد.اما از ساده انگاری پرهیز کند.

در هر کشوری و در هر امتی افراد پیش گام بودند باید دنبال کارهای ناتمام آنها باشیم .

ان اکرمکم عندالله اتقیکم - هل یستوی الذین یعلمون والذین لا یعلمون -

ان الله لا یغیر بقوم حتی یغیرو ما بانفسهم-

فضل الله المجاهدین علی القاعدین اجرا عظیما-وما یستوی الاعمی و البصیر-

وما یستوی الظلمات و النور -ولا الظل و لاالحرور - و مایستوی الاحیاء و لا الاموات -



روح منشاءبینهایت طلبی است

چندسالی است درباره ذهن و خیال هم چنین قلب و فواد تحقیق  می نمایم همیشه ممیزه انسان از حیوان را خیالپردازی وتصویرسازی های ذهن  می دانستم اما اکنون به نکته جدید و جالبی رسیدم که می تواند بسیار مورد توجه قرار گیرد ما ذهنیات و طرح هایی در ذهن می پرورانیم تا اینکه هرچیزی را دوباره تجربه عینی کنیم مانند دانشمندان علوم تجربی  که جهت جلوگیری از هزینه های گزاف آزمایشات غیر عملی و عینی انجام می دهند   تجربه خیالی باعث میشود آزمایشاتی در فضای ذهن برای ما بدون هزینه های شرایط واقعی تجربیاتی با ارزش به ارمغان آورد. 

مطلب دوم قابل ذکر  به نتیجه رسیدم گاهی ذهنیات و تصویرسازی های ما موجب پیدایش احساسات برای ما می شوند سبب پیدایش هنر و ادبیات  که بسیار باید تحت کنترل انسان باشد نه اینکه بدون چهارچوب مرامی و اخلاقی  رهاشود

امانت داری یک صفت است که ناشی از احساس انسانی ماست اما امانتداری مراتب دارد مثلا شخصی در سپردن یکمیلیون تومان نزدش امین است اما اگر مبلغ را اضافه کنیم مثلا یکمیلیارد تومان احتمالا بلغزد شاید او حتی برای یکمیلیارد تومان هم امین باشد ولی برای هزار میلیارد تومان بلغزد.

پس صفات در شرایط و مراتب بالا ارزش قطعی دارند خیلی اشخاص به دلایل پیش پا افتاده بسیار گناهانی را انجام نمیدهند واحتمالا مغرور هم هستند.

عفیف بودن و عفت ورزی برای اشخاص هم مراتب دارد شاید جوانی در برابر خانم های معمولی و محیطی اش عفت بورزد ولی در برابر خانم های خاص  با جلوه های ویژه عنان از کف بدهد یوسف صدیق در آن شرایط خاص در برابر حرکت زلیخا عفت ورزید و با یاد خدا از گناه دور شد و موجب سرافرازی خویش و دیگران شد چون ایمان قوی داشت.

اگر انسان قدرت مطلق داشته باشد و موانع چندانی نداشته باشد صفاتش صفات واقعی است وگرنه اگر از ترس رسوایی و پلیس و قانون گناه نکردی هنر چندانی نیست  حتی بعضی ها به خاطر به چنگ آوردن اعتماد دیگران  ممکن است گناه نکنند آن مهم نیست  اگر انسان به سوی بدی نرود فقط به خاطر اینکه بدی ها را دوست ندارد و به سمت خوبی ها و نیکی ها برود به خاطر اینکه در وجودش همین طلب و خواست درونی است و نمی تواند نیکی نکند آن مرتبه قابل قبولی است.

صفت انسانی در مرتبه اطلاق  احساس وسیع و بلاشرط و قدرت زیاد برای انسان فقط قابل فرض است حیوانات احساسات محدود دارند انسانهای قبل از حضرت آدم نیز مانند حیوانات بودند از زمانی که خداوند در انسان از روح خود دمید و اورا واجد صفات و احساسات بی نهایت قرارداد از او انتظار اطاعت وبندگی داشت .

هر انسانی که براساس ماهیت خویش بی نهایت آرزوهای دراز داشته باشد و به سمت خوبی ها متمایل شود از مقربین درگاه خدا خواهد شد و هر انسان که تحت بی نهایت طلبی خویش به گناهان اقدام کند شیطان میشود ما دونوع روح انسانی داریم روح الهی و روح شیطانی اولی سبب نجات و دومی سبب سقوط او حتی از حیوانات پست تر شود.بهترین صفات انسانی رحم و مروت است سخاوت است عذر خواهی و عذر پذیری است او خود را از غفلت نجات می دهد و زندگی خویش را فدای مسوولیت های انسانی خویش می نماید بدترین صفات انسانی بی رحمی قساوت دزدی و فساد سلطه جویی و فریب دیگران است.

صفات انسانی شفقت برخلق  حریص آزمند نبودن  قناعت و راضی بودن به روزی های خدادادی  همه را دوست داشتن و دفاع از مظلوم و اقدام در برابر ظالم





ولایت معنوی قرآن

در قدیم الایام مثل زمان قاجارپادشاهان برای حکومت برمردم نیاز به قانون داشتند و چون پارلمان نبود تا قانون وضع کند به علما مراجعه نموده و از فقه اسلامی استفاده می نمودند در کشورهای دیگر پادشاهان از کلیسا کمک خواسته و فقه تورات و انجیل را بکار می بردند بعد از رشد صنایع و اجتماعات  . بشر به قوانین بیشتری نیاز داشت که علما و فقها در اختیار نداشتند آنها به این نتیجه رسیدند تا از ملاکان       و سرمایه داران مجالس مشورتی اختیار کنند چون سرمایه داران با مسائل زیادی مواجه بودندو صاحبان تجارب واطلاع از تجربه دیگران بودند  پس عنان پارلمان های انتصابی در دست صاحبان ثروت و قدرت و نفوذ افتاد تا اینکه قیام های ملی برپا شد و مردم خواهان حاکمیت ملت و شایسته سالاری شدند و حکومت های مشروطه با مشخصه تفکیک قوا پدید آمد

خوشبختانه این پروسه در ایران هم به خوبی طی شد و قانون اساسی نیز پدید آمدبا ندانم کاری مستبدین و حکومت پهلوی ورق برگشت

و دوباره عده ای از فقها ( یا بطور غریزی و یا اطلاع تاریخی ) که یاد سلطه قدیم علمای پیشین بر شاه وملت را داشتند  طرحی به نام ولایت فقیه مطرح کردند وخود را جوابگوی مشکلات مردم اعلام نمودند غفلت از این که این راه عقبگرد است و ارتجاع است

امروز حقوق معنوی و    آرمانی مردم که اسلام و قرآن است  با حق حاکمیت بر سرنوشت خویش     منافاتی ندارد

لذا طرح ولایت فقیه چنانچه حق حاکمیت برسرنوشت مردم را قبول ندارد یک نظریه ارتجاعی است مگر اینکه علما حق مردم را به رسمیت بشناسند و در امور مادی و زندگی جاری دخالت نکنند در واقع مبلغ ولایت معنوی قرآن می باشند 



اگر دین ندارید آزاده باشید

امام حسین روز عاشورا به همه لشگریان و همه تاریخ فرمود :

اگر به دینی معتقد نیستید رفتار انسان های آزاده را داشته باشید و

 غلامی کسی رانکنید بردگی حکومت و حزبی را نپذیرید

هیهات من الذلت

آزادگی را مساوی با دینداری دانسته است

اخلاق برابر احکام است

وجدان و شرم برابر و بالاتر از قانون است



sina-1355.jpg (337×207)

نگرش انسان جدید

سالها قبل در محافل دوستانه توصیه می شد فوری ترین توجه به تغییر در نگرش انسان ضروری است

من پیش خود می گفتم چرا دنیا عوض شده است رابطه ما با دین چطور تغییر کرده است 

می دانیم در جامعه روابط و مناسباتی وجود دارد که در قرن های مختلف دگرگون می شده است

مثلا زمانی بوده که انسان محصولات کشاورزی خود را به صورت تهاتر مبادله می نموده است

و زندگی او بستگی به سلامتی و فعالیت او داشته است خانواده و ایل و قبیله پشتیبانش بودند

قانون در جامعه بر اساس نفوذ  و قدرت متقابل گروه های اجتماعی جاری بوده است از زمانی

که مدیریت جامعه بصورت واحد و سیستماتیک شد و پادشاهان نظم ونسقی به امور کشوری و

لشگری دادند قوانین نیز کم کم مدون و عمومی شد البته در قرن واحدی چه بسا در سرزمینی

قبایل نشینی بود و در اقلیمی شاهنشاهان حاکم بودند وسیستم های اداری و مالیاتی و......بود

امروز نیز در سرزمین های مختلف باشرایط گوناگون مردم دنیا سرنوشت های مختلفی دارند

بحث ظلم و عدالت بحثی ثانوی می باشد اول ببینیم چه روابطی موجود است بعد ماهیت داوری آن

ازنظر روابط سالم و عادلانه یا روابط زورمدارانه و ظالمانه 

سیستم های تبلیغاتی  و فریب مردم  بسیار در ایجاد نظام های حکومتی نقش دارند

امروز حکومت ها تلاش دارند به مردم القا کنند که شما  به تنهایی قادر به زندگی نیستند

و باید سلطه آنان را بپذیرند تاامورات تان بگذرد و نظامات ابدی و دائمی را در ذهن ها جا می اندازند

حالا ببینیم نگرش انسان و ذهنیت او چگونه می تواند برله یا علیه او بکار رود

نهاد هایی در جامعه القا می کنند که ما دنیا وطبیعت را شناختیم واز ما اطاعت کنید تا اموراتتان بگذرد

در صورتی که انسان مجبور نیست دنبال کسی راه بیفتد تا بتواند زندگی کند

هیچ کسی نباید جانشین فهم و شعور ما شود ما خود می بینیم و شرایط را رصد می کنیم

اگر هم دولتی تشکیل شده و اعمال قانون می نماید بایستی باحقوق ما درتضاد نباشد

درپی آمد رفتارهای ما واقعیت هایی مساوی و طبیعی برای همه یکسان وجوددارند

ما همه زندگی می کنیم و زندگی را دوست داریم و آرزو داریم زندگی را به فرزندانمان هدیه کنیم

و آنان در آتیه ای خوش وسلامت دوران خویش را سپری کنند

من فکر می کنم حضرت علی نیز برای زندگی آرزوها داشت وبرای آینده فرزندانش دعا وتدبیرکرد

همانطور که ابراهیم برای فرزندانش خانه ای ساخت و برایشان دعانمود تادنیای خوبی راطی کنند

حضرت علی بیشتر عمرش را در دفاع از زندگی اش قرارداد والبته زندگی رابرای همه دوست داشت

چقدر برای فرزندانش فکر می نمود که عاقبت آنان چه خواهد شد وبه آنها توصیه ها کرد

اما آدم های جاهل و ظالم بافریب و دروغ هم زندگی خویش راتباه کردند 

هم باعث تباهی زندگی دیگران وزحمت دیگران شدند